- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای جگر گوشه احمد جگرت میسوزد یا رضا بال و پرت بال و پرت میسوزد آمـدی آه! عـبـا روی سـر انـداخـتـهای زهر کاری شده یا اینکه سرت میسوزد؟ مثل او گریه کن ای مرد که آرام شوی مثـل تو سـیـنه تنهـا پـسـرت میسوزد باز با روضۀ زهـرا شدهای گـریـانـش حجره انگار که در چشم ترت میسوزد باز هـم روضـه گـودال بـه یـادت آمـد کـربـلا آمـده و دور و بـرت میسوزد آنچنان یاد حسینی که دلت کرب و بلاست خیمه انگار که پیـش نظرت میسوزد مثل یک مارگزیده به خودت میپیچی جگـرت آه رضا بال و پرت میسوزد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
میان حجره غربت به زیر پر سر داشت و شوق بال گشودن به سوی دلبر داشت به هر نفس شرر از جان او زبان میزد که او درون جگر شعلهای ز آذر داشت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
بی بال و پر افتاده بودی کنج حجره با چـشم تر افتاده بودی کـنج حجـره حتی درون سیـنهات انـفـاس؛ دردنـد غـرق شـرر افتاده بودی کنج حجره دور و برت لبـریزِ از خونابه بود و دور از نظر افتاده بودی کنج حجره آمد جـوادت سـر به دامـانش گذاری وقتی به سر افـتاده بودی کنج حجره هر چند از زهر جفا خونین دهن شد شکـر خـدا بر پیکـر پاکـش کـفن شد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای ضـامن آهـو؛ هـمۀ بـود و نـبـودم قربان تو و لطف و عطای تو وجودم در بـیـن مـحــبـان تـو آلــوده تــریـنـم شرمنـده از ایـنم که مـطـیع تو نبـودم گه گاه تو را دیدم و نشناختم ای وای صد حیف که آغوش برایت نگـشودم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
ز سـیـنه آه بـرآریـد با همه شـررش ز دیده اشک ببـاریـد تا رسد اثـرش امام مفـترض الطاعه بر زمین افتاد شبیه جدّ غریبش بخاک خورده سرش میان حجره چو گودال دست و پا میزد شبـیـه ما رگـزیده رسـید درد سـرش به کام تشنه پسر را گهی صدا میزد چه گویم از اثر زهر کینه بر جگرش رسید زادۀ زهـرا به طـرفـة العـیـنی سـر مـبـارک بـابـا به دامن پـسـرش به کربلا همۀ ماجـرا شده با لعـکـس سـر مـبـارک اکـبـر به دامن پـدرش میان حجره امام غـریب بود و جواد ولی به قتل علی لشگریست دور و برش میان حـجـره پـسر در کـنار بابا بود ولی کنار علی چند نیزه در کـمرش صدای یا ابـتـای عـلـی که بود بـلـند رسید قبلِ حسین، آهنی به فرق سرش شبـیه باز شکاری رسید با دل خون نه قوتی به کمر، نه رمق به بال و پرش نگـاهِ حـسرتِ بابـا به ارباً اربا، بود نشست کوه به زانو، شکسته شد به برش صدای عمه میآید، علی ز جا برخیز! خدا کند که نیفـتد به جسم تو گذرش
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
تـنـهـا مـیـان خـانه با حـالی خـرابم خونین جگر از زهر کین در التهابم دردی تـمام پـیـکـرم در بر گـرفـتـه میپـیچـم و مینـالم و در اضطرابم بر روی خاک افتاده و مینالم از درد منهم چو جـد اطهـر خود بـوتـرابم زهری که مأمون داده آتش بر دلم زد سوزد دل و لب تشنۀ یک جرعه آبم دور از مدینه در غریبی میدهم جان سوی جنان بییار و یـاور در شتابم دلتنگ خویشانم در این وادی غربت نام جـوادم این زمـان باشد خـطـابم سر را به روی زانوی او میگذارم او الـتـیـامی هـست بر قـلـب کـبـابم هستم رضا یعنی که راضی بر قضایم در راه حق گـشـته شهـادت انتخـابم شکـر خدا مینوشم از جام شهـادت سرمست وصل از لذت این شرب نابم وا میگـذارم بـر خـدا خـصم پـلـیدم در انــتـظـار وعــدۀ روز حـســابـم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
کار تو همه مهر و وفا بود، رضا جان پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان آن لحـظه که پـرپـر زدی و آه کـشیدی معصومه مظلومه، کجا بود رضا جان؟ بـر دیـدنت آمد چـو جـوادت ز مـدیـنـه سـوز جـگـرش، یا ابـتـا بود رضا جان تنها نه جگـر، شمعصفت شد بدنت آب کی قتل تو این گونه روا بود، رضا جان تو ناله زدی، در وسط حجره و زهـرا بالای سـرت نوحـهسـرا بود رضا جان یک چـشم تو در راه، به دیدار جوادت چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان جان دادی و راحت شدی از زخم زبانها این زهـر، برای تو شـفا بود رضا جان از آتش این زهر، تن و جان تو میسوخت اما به لـبت، ذکـر خـدا بـود رضا جـان روزی که نبـودیم در این عـالـم خـاکی در سـینه ما، سـوز شما بود رضا جان از خویش مران «میثم» افـتاده ز پا را عمری در این خانه گدا بود رضا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
آقـایـمان آمـد عـبا روی سـرش بود رنگ کبودی بر تـمام پیکـرش بود در کـوچه یاد ماجـرای کوچه افـتاد یا فاطـمه یا فاطـمه ذکـر لـبـش بود دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار پهـلـو گـرفتـن یادگـار مـادرش بود او در مـیان حـجـرهای دربـسته اما صدها فرشته در کنار بسـترش بود او دست و پا میزد ولی با کام عطشان گویا که دیگر لحظههای آخرش بود اما تمـام فکـر و ذهـنش کـربلا بود یـاد غـریـبیهای جـد بیسـرش بود مردم گریز کربـلایم اینچنین است آمد جـواد و لحـظـه آخـر برش بود اما به دشـت کـربـلا جـور دگر شد اربـابـمان بـالای نعـش اکبرش بود بـایـد جـوانـان بـنـیهـاشـم بـیـایــنـد تا این بدن را بر در خـیـمه رسانند
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهـر جـفـا نیـلـی نـموده پـیکـر من یعـنی رسـیـده لحـظـههای آخـر من در بین حجره بر خودم میپیچم از درد این چه بـلایی بـود آمـد بر سـر من چشمم نمیبیند، زمین خوردم دوباره این ضعف بسیارم شده درد سر من درد کـمـر آخـر امــانـم را بــریــده تـازه شـبـیـه تو شـدم ای مـادر مـن از روضههای «تازیانه» «میخ» «سیلی» آتـش زبـانـه مـیکـشـد از بـاور من با هر نفس خون جگر میریزد از لب آلالـه مـیبــارد کـنـار بــسـتــر مـن شکـر خـدا این جا نـبـوده تا بـبـیـنـد این صحنه جان دادنـم را خواهر من تصویـری از گـودال و تلّ زیـنـبـیه افـتـاده بـین قـاب چـشـمـان تـر مـن
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
نـالـه و زمـزمـه مـرغ سـحـر مـیآیـد مگر امـروز عـزیـزی ز سفـر میآیـد برو ای باد صبا گو به غـریب الغـربا تـقـی امـروز بـه دیــدار پــدر مـیآیـد منتظر باش طـبـیـبانه پسر از ره دور ســر بـالـیـن تـو بـا دیــده تـر مـیآیــد چشم بگشود، دم دادن جان سرور طوس ناگـهـان دیـد جـوادش که ز در میآید لیک در کرببلا قصه به عکس اینجاست آنچه در دست ز تـاریخ و خـبر میآید دیـد در کـربـبلا زینب مـظلـومـه زار که حـسیـن بر سـر بالـین پـسر میآیـد چهره بر چهره فرزند نهاد آن شه و دید خون از آن صورت مانند قـمر میآید
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فریاد غربت دارد و چشمش به در بود در انــتــظــار دیـدن روی پــسـر بـود او دست و پا میزد مـیان حجـرۀ خود در غربت و از زهر كين خونین جگر بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
غرقِ دریای غمم غم مبتلا مثلِ حسین میکِشم خود را به روی خاکها مثلِ حسین میشوم پهلو به پهلو بسکه بیتابم خـدا نحوه جان دادنم باشد چرا مثلِ حسین؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دید چون نیست، به جز غصّه انیس دگرش زهر یارش شد و بنشست، کنار جگرش گفت بر عترت خود از پی من گریه کنید خود خبر داد که برگشت ندارد، سفرش
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دوباره پـای من و آسـتـان حضرت تو سـر ارادت و خـاک سـرای جـنـت تو و بـاز سـفـره لـطـف تو و عـنـایت تو کـویـر دسـت من و بارش کـرامت تو امـام مـشـرقـی عــالــم وجــود رضــا سحاب رحـمت حق آسمان جود رضا دوبـاره مـثـل همـیـشـه رسـانـدیم آقـا مـیـان این هـمـه دلـداده خـوانـدیم آقا خـودم نـیــامـدهام تـو کــشـانـدیم آقــا ســـلام داده نـــداده تـــکـــانــدیم آقــا شکـسـتـم و به نگـاه تو سلـسـبـیل شدم و پشت پنـجـره فـولادتـان دخـیـل شدم میان صحـن تو بـرگ بـرات میدادند مـداد عــفـو گـنــه را دوات مـیدادنـد به زائـران شـکـسـتـه ثـبـات میدادنـد شـراب کـوثـر و آب حـیـات میدادنـد من آمـدم که مـریض مـرا شـفـا بدهی من آمـدم که به من اذن کـربـلا بـدهی هـمینکه میرسم از چـشـمهای بارانی هزار حـاجت ناگـفـته را تو میخوانی در انتظار تو هـستم خودت که میدانی درست مثل همان پـیـر مـرد سـلـمـانی نـشـسـتهام به تـمـنـای چـشـمهـایت من بیا که سـر بـگـذارم به زیـر پـایت من شنیدهام که خودت در زمان پَـر زدنت به روی خاک رها گشت پیکر و بدنت هـزار لاله روان شد ز گـوشـه دهـنت غریب بودی و خون شد تمام پیرهنت ز سوز زهر اگرچه به خویش پیچیدی ولـی زمـان غـروبـت جـواد را دیـدی اگرچه جز پسرت کس نبود در بر تو ولی ندید تنت را به خـاک خـواهر تو به زیر سم سـتـوران نـرفت پیـکـر تو اسیـر پنـجـه سـرنـیـزهها نـشد سـر تو حسین گـفـتم و قـلبت شکـست آقا جان به دل غـبار مـحـرم نـشـست آقـا جان
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
دلم را کردهای امشب روان سوی خراسانت دخیلم بستهای با شال غم در کنج ایوانت تو آن کردی به جان ما که ابراهیم با آتش کویر خشک با مهر و تولا شد گلستانت مس دل را طلا کردی به قدر طرفة العینی بنازم قدرت جادوی بیتـمثال چشمانت تـمـام اولـیا خـدمتگـزاران سـرِ کـویت گروهی در رواق و عدهای هم نیز دربانت ملائک صف به صف در نوبت فرّاشی صحنت چه صحنی کاش میگفتم که خورشید درخشانت چه داری در حریمت ای مسیح عترت زهرا مسیحیها شدند اینجا ز اعجازت مسلمانت گناه خلق میپـوشد قنوت دستهایت؟ نه غلط گفتم، قنوت زائران یاران محبانت تمام هستیام را میدهم همواره در راهی که پایانش شوم یکشب به کنج صحن، مهمانت به پابوسی کس عادت ندارم جز خودت، سلطان به سودایی که نامم حک شود بین غلامانت الا ای ضامن آهوی صحرا گوشۀ چشمی جهان تشنه است بر خیرکثیر طعم احسانت میان ذرّه ذرّه عـالم هـسـتی اثـر داری تمام خلقِ عالم تحت هر عنوان ثناخوانت ندارم وحشت از روزی که وانفساست عنوانش به یمن دیدهای کز روز آغاز است گریانت به کام تشنۀ شاه شهـیدان گریهها کردم که در پائین سقاخانهات گردم به قربانت تو را کشتند با زهری به شکل دانۀ انگور همانهاییکه روزی خوردهاند از تاکِ دستانت نه تنها جان تو از آتش این زهر میسوزد خدا را، سوخت جان فاطمه از آه سوزانت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای رئوف همیشه خوب، سلام پـیـش تــو مـیشــود دلــم آرام کـاش قـلـب مرا تـکـان بـدهی از هـمـه غـیـر تـو بُـریـدم من خویش را تا حـرم کـشـیدم من این رئـوفی که میشـنـاسم من رَد نـکـرده ز خـانـهاش دشمن تو گـنهـکـار را عوض کردی دلِ بـیــمـار را عـوض کـردی شــاهِ گـنـبـد طــلا، امـام رضـا جـلـوههـای خــدا، امــام رضـا قـبله نـور حـضرت خـورشـید نـورِ حـیدر ز صحـنِ تو تابـید صحنهایت بهشت این دنیاست چون حریم تو جنتالزهراست تا کـشـیدی عبا به روی سرت نظـر انـداخـتی به دور و برت همه درهایِ حـجـره را بـستی روی پـهـلـو گـرفـتـهای دسـتی لبش از تشنگی تکان میخورد نیزه او را به هرطرف میبُرد تـا بـدن پـایــمـال مـرکـب شـد وقـت دیـدار، نـیـمـه شـب شـد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
بسکه ای زهـر تو از تـیغ دلآزار تری جگرم سوخت که از شعله شرربار تری از دلِ خونِ حسن، تا جگرِ زخمِ حسین سوخت بر حال دلم، بسکه تو خونبار تری سـیـنـۀ زخـمـیِ مــادر ز تـو یــادم آمـد یعنی ای زهر ز مسمار تو مسمار تری ظُهر زَهرم دهی و عصر عزادار شوی! یابن هارون! تو ز هر شمر تبهکارتری اِبنِ مـلجـم که به قـدّاریِ خود مینـازید تو از آن قـلـدرِ بـیواهـمـه قــدّار تـری دستت آغشته به قتلِ دو امام است، خبیث! از مـعــاویـۀ بَـد ذات تـو بـیعـار تـری تیـرِ قـلبم که نشد، وَرنه نشان میرفـتی تو در این مرحله از حرمله خونخوارتری نَه تو معصوم کُشی، بلکه تو مظلوم کُشی ظالـم! از هر چه جـفـاکار، جـفاکار تری من چه کردم بتو اینگونه شهیدم کردی؟ تو ز هر خار و خسِ پَست، خَس و خار تری به زمین خوردنَم از دور چه بَد خندیدی تو ز ابلیس هم ای خصم، گنهکار تری دیدی از جورِ تو بدجور به خود میپیچیم گـفـتی از جدِّ غـریبت تو گـرفـتار تری گر لـگـد مـالِ سُـمِ اسب نـکـردی بـدنـم نشد ای پَست، وگـرنَه تو سـزاوار تری آمدی تا بـشـوی مـطمـئن از کُـشـتنِ من چه شـده از پـسـر من تو عـزادار تری؟ »نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم« بـخـدا از عـمـرِ سـعـد نـگـونبـار تـری مـادرم را بـخـدا در غـمِ من سـوزانـدی هر چه گـویم ز پـلـیدیِ تو، بـسیار تری
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
این زهـر کاری کرد من از نا فتادم در کـوچـه مـثـل مـادرم از پا فـتادم با احتیاط از درد، خود را میکشیدم تا خانه چندین بار چون زهـرا فتادم در خانه گـفـتم زود درها را ببـنـدید تا داخـل حـجـره شـدم، درجـا فـتادم پـیـراهـنـم را از عـطـش بالا گرفـتم یـاد آمـد از جـدّ غــریـبـم تـا فـتــادم نیزه نخورده پیکرم میسوخت از درد یـادِ تن صـد چـاک عـاشـورا فـتـادم یاد هزار و نهـصد و پنجاه زخـمش بیخود ز خود گـشتم، ز پا آنجا فتادم گرچه سر من را جدا از تن نکردند یـاد سـرِ بـر نـیـزه در نـجـوا فـتـادم تا که جوادِ من سرم از خاک برداشت یــاد عـــلــیِ اکـــبــر لــیــلا فـتــادم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام رضا علیهالسلام
از باغ گفت و از غم بیبرگ و باریاش از باغـبان و زمـزمـههای بـهـاریاش از شـاهـدان سـایـهنـشـین حـرم، کـسی هـمـراه او نـبـود که آیـد بـه یـاریاش آن مهـربانِ از وطنش دور، بـسـته شد با دست ظلم، دفـتر شبزنـدهداریاش در جای جای شهر شهادت، هنوز هست هـر لالـهای نـشانهای از داغـداریاش هرجا که سوخت قامت شمعی در انتظار خون گریه کرد و آب شد از سوگواریاش دروازۀ مـدیـنـه پـس از آن وداع تـلـخ تنها نشـسته است به چشمانـتظاریاش غـمـنامۀ شـهـید خـراسان شنـیدنیست کو طاقتی که شرح دهم بیقـراریاش؟ با این جگر که خون شده، حاجت به زهر نیست انگور، مرهمیست بر آن زخم کاریاش زهرا کجاست تا که ببیند در این چمن پژمرده گشت و سوخت گل یادگاریاش شمعی که از مدینه به طوس آمد و گداخت آتش به جان فاطمه زد اشک جاریاش یک روز خوش ندید پس از تو جواد تو فـریاد از صبـوری و از بُـردباریاش در بوستان او شفـق! از خار کم مباش فیضی ببر به قدر خود از همجواریاش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام رضا علیهالسلام
ایکه برتر از دل و جانی پُر از دلتنگیام حضرت سلطان! تو میدانی پُر از دلتنگیام از حریمِ قدسیات محرومم ای شاهِ غریب مـانـدهام! مانندِ زنـدانی پُـر از دلتنگیام قابِ عکست را بغل کردم به عشقِ آن ضریح نوکرت را باز میخوانی پُر از دلتنگیام دوست دارم باز در صحن و سرایت گم شوم در هـوای پـاکِ بـارانی پُر از دلتنگیام دوست دارم صوتِ قرآن از سرِ گلدستهها قـبلهای، حـجِّ فـقـیرانی پُـر از دلـتنگیام بالِ پـروازی بده تا پر کِـشم تا مشهـدت حجِّ ما بیچارگان را یا رضا بر هم نزن قـبلۀ پیـر و جوان را یا رضا برهم نزن اینکه دورم از شما قطعاً که تقصیرِ دل است این پناهِ انس و جان را یارضا بر هم نزن میسپردم خویش را هر سال بر دستانِ تو خواهشاً دارالامان را یارضا بر هم نزن من گـنـهکـارم، بـدم، آلـودهام، بـیچـارهام معترف هستم بیان را یارضا بر هم نزن بیادب هستم نرنج از گفتههایم ای رئوف ارتـباطِ مهـربان را یا رضا بر هم نزن تـندی الفـاظ را ای جانِ من خرده نگیر یک نگـاهِ تو شـرایط را فـراهـم میکـند بـنــدۀ آلـوده را قـطـعـاً کـه آدم مـیکـنـد دوری از صحن و سرای تو خدایی مشگل است فکـرِ دوری در دلـم تـولـیدِ مـاتم میکند من دخیلِ پنجره فولادت هستم ای طبیب لـمسِ آن جا مـطمـئـناً کارِ مرهم میکند دعـوتم کن بارِ دیگـر مستـحـقِّ این درم بار دیگر دعـوتت دل را مصمّـم میکند اربعـین جـامـاندم از کـرببلا پس جا بده یک زیارت دفعِ صدها غصّه و غم میکند یا رضا! ما را بخر سوگند بر جانِ جواد
: امتیاز
|
زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
جان بر لب من آمد و جانان به بر من ای مرگ برو عمر من آمد به سر من زیبـاست رخ مـاه پس از نـمنـمِ بـاران ای اشـک مَـیـا، آمـده تـنـهـا پـسـر من این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست بهـتـر که نـدانـد چه شـده با جـگـر من ز آن لحظه که با کعبه خداحافظیام دید دانـست که بـرگـشت نـدارد سـفـرِ مـن ای دیده مکن گریه که شد وقـت تماشا ای اَبـر بـرو، تـا ز در آیـد قــمـر مـن نُـه سـالـه مـگـو، مـاهِ شب چـارده است او زین روست به در دوخته شد چشم تر من بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ گــیــریــد ز داغ دل لالــه خــبــر مـن
: امتیاز
|